ایده اولیه تشکیل دانشگاه امام صادق علیه السلام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت. زندانهای شاه فرصت بدی نبود که برخی از بزرگان مبارزه را گرد هم آورد و حاصل هماندیشیهایشان را پس از رهایی تبدیل به ایدهای برای تأسیس یک دانشگاه اسلامی کند.
به گزارش خبرنامه صادق کسانی چون استاد شهید مطهری، شهید باهنر، شهید بهشتی و آیه الله مهدوی کنی دوستان و همرزمانی بودند که علاوه بر مبارزه در اندیشه آینده نهضت، پس از پیروزی آن نیز بودند.
لذا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی حتی اساسنامه این مرکز علمی را هم تدوین کرده بودند؛ هرچند طبیعی بود که رژیم پهلوی اجازه تأسیس چنین مرکزی را نمیداد.
چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی درحالیکه تا اندازهای از بحرانهای کشور کاسته شدهبود، همان یاران انقلابی به فکر افتادند تا آن ایده را پیاده کنند لذا آن مرکز مورد نظر با نام مبارک امام صادق علیه السلام و در زمستان سال ۱۳۶۱ شمسی مقارن با سالروز ولادت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیه السلام آغاز به کار کرد. لازم به ذکر است که دانشگاه امام صادق علیه السلام اولین دانشگاهی است که پس از انقلاب اسلامی و در دوران انقلاب فرهنگی (تعطیلی دانشگاهها از سال ۵۸-۶۲) تأسیس شد.
در ادامه پرونده سی و سومین سالگرد تأسیس دانشگاه امام صادق(ع)، فرصتی برای بازخوانی خاطرات و روایت های مؤسسان دانشگاه از تاریخچه و دلایل و اهداف تأسیس دانشگاه تا منابع مالی اولیه آن و چگونگی مدیریت و راه اندازی آن حاصل شد. پس از انتشار روایت یکی از مؤسسان دانشگاه – سید رحیم خانیان – از چگونگی تأسیس دانشگاه و تاریخچه آن اینک روایت یکی دیگر از مؤسسان دانشگاه و ریاست فقید آن را بازخوانی می کنیم تا به گوشه ای از تلاش ها و زحماتی که برای ایجاد و راه اندازی دانشگاه کشیده شده است، اشاره ای کنیم و قدردان تلاش های خالصانه آنان باشیم.
الف) هیأت امنا
قبل از انقلاب تعدادی مدرسه اسلامی ساخته شد. هدف بنیانگذاران مدارس این بود که مسلمانانی که قدرت مالی دارند و میتوانند فرزندانشان را در یک مدرسه خوب تربیت کنند به آنجا بروند؛ از جمله مدارس تعلیمات اسلامی به همت مرحوم آقای شیخ عباسعلی اسلامی و گروهی از نیکوکاران تأسیس گردید و سپس مدرسه علوی و مدارس اقماری آن در سطح بالاتر توسط مرحوم علامه کرباسچی بنیانگذاری شد.
همین مدرسه بود که بعد از انقلاب بسیاری از وزرای ما از دانشآموختگان آن بودند؛ مانند مرحوم شهید قندی[۱] مرحوم شهید کلانتری[۲], مرحوم شهید عباسپور[۳] همین آقای نعمتزاده[۴] و دیگران که الان موجودند و خیلی افراد دیگر.
ما قبل از انقلاب با دوستانی که در انقلاب بودند؛ مانند مرحوم شهید مطهری, مرحوم شهید باهنر و شهید بهشتی به فکر تأسیس یک دانشگاه اسلامی بودیم. تأسیس چنین دانشگاه اسلامی ضروری به نظر میرسید اساسنامه آن هم قبل از انقلاب تدوین شده بود، منتها رژیم پهلوی اجازه نمیداد که ما دانشگاه تأسیس کنیم. ما حتی در زندان هم که بودیم اندیشه تشکیل دانشگاه را داشتیم، چون میدیدیم بچههایی که به دانشگاهها میروند, از آنجا که محیط اکثر دانشگاهها اسلامی نبود، بسیاری از آنها منحرف میشدند, لذا فکر میکردیم اگر دانشگاهی درست کنیم که اسلامی باشد کار اساسی انجام دادهایم.
دو سه سال بعد از انقلاب، که تا اندازهای بحرانها کاسته شد و گرفتاریهای ما نیز کمتر شد، دوستان به فکر افتادند که این ایدهای که قبل از انقلاب داشتیم عملی شود لذا هیئت موسس و هیئت امنایی برای جامعه تشکیل شد. تا آنجا که یادم میآید آیتالله منتظری آیتالله مشکینی آیتالله امینی و آیتالله امام کاشانی بنده و مقام معظم رهبری از آغاز در جریان کار بودیم. بعدها آیتالله یزدی از طرف ایشان در جلسات شرکت میکردند. اینها معممین بودند که از مؤسسین بودند.
عدهای هم دوستان غیر معمم بودند که بعضی از آنها دانشگاهی و بعضیها غیر دانشگاهی بودند؛ برای مثال آقای دکتر اسرافیلیان بودند که دانشگاهی بودند. آقایان دیگری هم بودند؛ مثل آقای نوید، آقای خانیان و آقای معینی. این چند نفر هم از غیرمعممین بودند که جزو مؤسسین بودند.
البته آیتالله حسین نوری[۵] هم اول جزو موسسین بودند، ولی ایشان یکی دو جلسه شرکت کردند سپس اعلام انصراف نمودند و شرکت نکردند. ما ۱۱ نفر به عنوان هیئت مؤسس و هیئت امنا بودیم، بعد که ایشان تشریف بردند ده نفر شدیم. در این اساسنامه آیتالله منتظری به عنوان ریاست عالی آمده است.
اختیارات کلی این جامعه در اختیار هیئت امنا بود. البته عنوان ریاست عالی برای آیتالله منتظری مبتنی بر این بود که ایشان، به سمت قائممقام رهبری (توسط مجلس خبرگان) تعیین شده بود، ولی پس از عزل ایشان از این سمت، قهراً ریاست عالی موضوعاً منتفی گردید و پس از بروز مشکلاتی که مانع از حضور ایشان در جلسات هیئت امنا و قهراً منجر به استعفای ایشان شد،[۶}سرانجام ادامهی کار هیئت امنا بدان شکل غیر ممکن مینمود. مقام معظم رهبری حضرت آیتالله ای مصلحت دیدند تا زمان اصلاح اساسنامه و تعیین امنای جدید، جریان کارهای جامعه با نظر حقیر انجام گیرد و در واقع من به عنوان جانشین هیئت امنا با تعیین هیئت مدیرهای مرکب از بعضی از اعضای امنا و جز آنان؛ مسئولیت ادارهی جامعه را عهدهدار شدیم.
کلمه جامعهالامام الصادق (ع) را توضیح بدهم؛ گر چه جامعه» در اصطلاح جدید عربی به معنای دانشگاه است و عربها دانشگاه را جامعه» و دانشکده را کُلیّه» مینامند, ولی ما از کلمه جامعه، تنها آن معنای عربی را قصد نداشتیم بلکه معنایی گستردهتر از دانشگاه منظور داشتیم؛ یعنی مجموعهای آموزشی، پژوهشی، فرهنگی، تربیتی، تبلیغی و اقتصادی که واحدهای اقتصادی آن به عنوان پشتوانهی مالی در جهت تأمین هزینههای سنگین دانشگاه و کارهای فرهنگی باشد و مقصود از اقتصادی انتفاعی نیست، بلکه مجموعهای که بتواند برای کارهای علمی و فرهنگی جذب منافع و درآمد بکند و در واقع جامعهالامام الصادق(ع) مجموعه آن بود که در اساسنامه آن، کارهایی نظیر تأسیس رادیو، تلویزیون، اعزام مبلّغین به خارج و برنامههای گستردهی فرهنگی و ترویجی و تبلیغی پیشبینی شده بود.
ارتباط با دانشگاهها و مسلمانان جهان, اعزام مبلّغ، تدریس زبانهای خارجی, انتشار کتاب و مجله و کارهایی از این قبیل از اهداف ما بود. واقعاً با این دید و این اهداف, دانشگاه تأسیس شد. البته هیئت امنا مادامی که باشند چنین اختیارات کلی، چه در امور اقتصادی و چه در امور فرهنگی، در اختیار آنهاست و دانشگاه شعبهای از این مجموعه میباشد. در واقع برای آن مجموعه واحدهای مختلفی در نظر گرفته بودند که دانشگاه، واحد آموزشی و پژوهشی آن به حساب میآید. واحدهای اقتصادی جامعه فعلاً عبارت است از کارخانه ریسندگی و بافندگی جامعه، شرکت طاهر، سهامی از کارخانهی نخ ایران و سهامی از کارخانه داروسازی لقمان؛ که این سه با پشتوانه اموال مرحوم حاج ابوالفضل تولیت (متولی سابق حضرت معصومه سلاماعلیها) خریداری شده است و اما ساختمان در دست احداث چهارراه ولی عصر ـ طالقانی؛ [به عنوان اولین محل دانشگاه] زمین آن توسط آقای حاج محمدعلی نوید و آقای حاج رحیم خانیان و آقای حاج حسین مهدیان اهدا شده است که بیشترین سهام مربوط به دو نفر اول بوده و به جامعه اهدا کردهاند.
ب) محل دانشگاه
پس از آنکه هیئت امنای دانشگاه امام صادق(ع) تعیین شدند، من در آن زمان، از کارهای ی و اجرایی رسمی تقریباً کنار رفته بودم، پیشنهاد دادند که بنده مسئولیت دانشگاه را بپذیرم و در واقع خادم اینجا باشم.
اولین محلی که برای دانشگاه در نظر گرفته بودند همان زمین چهارراه ولیعصر ـ طالقانی بود. چنانکه گفتم این زمین را سه نفر از دوستان (که الان هم در قید حیات هستند و جزو هیئت امنا و هیئت مدیره هستند) اهدا کرده بودند با تفاوت سهامی که داشتند. این زمین حدود ده هزار متر بود که پیش از انقلاب سفارت افغانستان در آنجا دایر بود و آن را ظاهراً ۵۰ میلیون تومان خریدند. ده هزار متر زمین نزدیک دانشگاه تهران، جای خیلی خوبی بود.
از قرار مسموع این زمین را گروه ضاله برای کارهای خودشان میخواستند بخرند. اشرف پهلوی هم میخواست برای کارهای خودش بخرد که دوستان ما پیشدستی کردند و بیشتر برای جلوگیری از مفاسد آنها و دهنکجی به آنها، آمدند و زودتر آن را خریدند. در ابتدا این زمین را به جامعهالامام الصادق (ع) به عنوان سرمایه اولیه ـ که هیچ سرمایهای غیر از زمین نداشت ـ اهدا کردند.
بنا بود که ما این زمین را به عنوان محل دانشگاه مورد بهرهبرداری قرار دهیم، ولی دوستانی مانند مرحوم شهید بهشتی ـ البته ایشان جزو هیئت امنا نبودند ـ اظهار نظر کردند و گفتند گرچه اینجا نزدیک دانشگاه تهران است و از این نظر برای دانشگاه مناسب باشد، ولی این زمین برای تأسیس یک دانشگاه اسلامی آبرومند و معتبر، کوچک است.
این حرف درست بود زیرا ما میخواستیم دانشگاهی مانند جامعهالازهر[۷] مصر تأسیس کنیم. آن دانشگاه هم در زمان فاطمیان ابتدا به عنوان مدرسهی فاطمیه تشکیل شد و نامش مدرسه اهرا بود که در اثر توسعه مدرسه، نام زهرا به صیغهی تفضیل به أزهر تبدیل و مدرسه اهرا به جامعهالأزهر نامیده شد.
ما هم میخواستیم واقعاً در تهران (که مرکز حکومت اسلامی است) دانشگاهی تأسیس کنیم که خیلی بالاتر از جامعهالازهر باشد و امید آیندهی اسلام و تشیع باشد و بایستی دانشجویانی تربیت کنیم و به سراسر دنیا اعزام کنیم و کارهای دیگری که جزو اهداف ما بود. لذا پیشنهاد آقای بهشتی را پذیرفتیم و گفتیم آن محل خوب نیست و اصلاً برای آموزش و درس و بحث، جای شلوغی است و اینکه دانشگاه تهران در آنجا ساخته شده برای این است که آن زمان در حاشیهی تهران قرار گرفته بود و اگر حالا بود، دانشگاه تهران را آنجا نمیساختند؟
قهراً ما آنجا را نپسندیدیم و گفتیم اینجا را ممکن است برای منافع اقتصادی و درآمد بگذاریم. محل کنونی دانشگاه امام صادق(ع) را برخی دوستان پیدا کردند که قبلاً مرکز مطالعات مدیریت بود. البته دولتی نبود و هیئت امنا داشت. قبل از انقلاب، برادر شاه ریاست عالیه هیئت امنا را داشت و امثال دکتر اقبال و لاجوردی[۸] از اعضای هیئت امنای آن بودند. آنها اینجا را تأسیس کرده بودند و زمینهای مجاور را خریده بودند. اسناد اینجا نشان میدهد که دکتر اقبال از درآمد شرکت نفت مبالغی در اینجا هزینه کرده است. طبق اسناد موجود، اینجا برای تربیت مدیران سطح بالا تأسیس شده بود.
مرحوم شهید تندگویان[۹] هم از فارغالتحصیلان همین دانشکده مدیریت بود. آقای مهندس بوشهری[۱۰] هم از شاگردان همین دانشکده میباشد؛ البته یک دوره مدیریت یک ساله یا دو ساله میگذراندند, درسهای دیگرشان را جای دیگر فرامیگرفتند. این مرکز وابسته به دانشگاه هاروارد آمریکا و رئیس آن هم یک آمریکایی بود.
در هر حال با اجازه حضرت امام (رحمهالله علیه) و حکم آیتالله جناب آقای محمدی گیلانی، این محل در اختیار جامعهالامام الصادق(ع) قرار گرفت. امام اجازه فرمودند، ولی از نظر رسمی نیاز به حکم داشت، لذا حکم قضایی آن را هم آقای محمدی گیلانی صادر کردند. ایشان پروندهها را بررسی کردند و سوابق اساسنامه مرکز مدیریت کاملاً با کار ما منطبق بود.
در اساسنامه نوشته شده بود که اگر هیئت امنای اینجا به عللی حضور نداشتند، این مؤسسه به مؤسسهی مشابهی به لحاظ هدف و آموزش منتقل میشود. ما این اساسنامه را به آقای محمدی دادیم و گفتیم که هیئت امنای مذکور بیشتر از کشور رفتهاند، بعضی هم که مردهاند، دکتر اقبال و بعضیهایشان هم که هستند بیرون از کشورند و در پایان اساسنامه آنها نوشته شده اگر ادامه کار مرکز به عللی امکان نداشت، این مرکز به مؤسسه مشابه انتقال یابد.
پس انتقال اینجا به جامعهالامام الصادق(ع) یک انتقال قهری و طبیعی بوده و به عقیدهی من اصلاً نیازی به حکم قضایی نداشت، ولی ما احتیاط کردیم و حکم را گرفتیم؛ یعنی با اجازهی حضرت امام و حکم قضایی این مرکز را تصرف کردیم.
بخشی از اموال منقول اینجا قبلاً توسط بعضی از مسئولین به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شده بود، از قبیل دو دستگاه ماشین و وسایل چاپخانه ـ دستگاه افست ـ گر چه بنا شد آنها را به ما برگردانند، ولی ندادند. ما هم دنبال نکردیم که آنجا هم دانشگاه بود و در خدمت ملت ایران و نظام اسلامی بود.
ج) تأسیس دانشگاه و ساختار آن
بالاخره دانشگاه امام صادق(ع) تأسیس شد و به تدریج توسعه پیدا کرد. قبلاً خوابگاه و کلاسهای آن گنجایش حدود صد نفر را داشت. چون آنها طی یک دوره فشرده، عده خاصی را گزینش میکردند. ما چون میخواستیم آن را توسعه بدهیم کلاسهای دیگری ساختیم و خوابگاههای زیادی بنا کردیم, کتابخانه دیگری ساختیم, رشتههای جدیدی تأسیس کردیم. الان کتابخانه دانشگاه شاید بیش از ۸۰ هزار جلد کتاب دارد که کتابهای فعلی در کتابخانه قبلی وجود نداشته ، زیرا کتابهای آنها بیشتر در مورد مدیریت و به زبان خارجی بود.
نکته جالب توجّه آنکه، درباره گزینش دانشجو، بعد از برنامهریزی، دو نظر در بین هیئت امنا مطرح بود؛ یک گزینه آنکه ما از میان طلابی که در حوزههای علمیه یک دوره تحصیلاتی را طی کردهاند گروهی را گزینش کنیم و علوم جدید را به آنها آموزش بدهیم، به آنها زبان و مسائل روز را بیاموزیم تا اینها با آشنایی به مسائل روز به طلاّبی روزآشنا تبدیل شوند و با یاد گرفتن یک زبان خارجی، در خارج بتوانند تبلیغ کنند.
هم زبان عربی آموخته باشند هم به یکی از زبانهای زنده دنیا ـ انگلیسی یا فرانسه ـ مسلط باشند و نیز برای فارغالتحصیلان دانشگاهی دورههایی برای کسب علوم و معارف اسلامی ترتیب دهیم و آنها را به معارف دینی آشنا سازیم. این یک گزینه تلفیقی بود از طلاب و دانشجویان دانشگاهها.
گزینه دوم این بود که ما متقاضیانی از فارغالتحصیلان دبیرستانها را در مقطع دیپلم انتخاب کنیم و خودمان از اول آنها را آموزش دهیم و تربیت کنیم. من طرفدار این نظر بودم. دلیل بنده این بود که هدف ما در اینجا تعلیم و تربیت با هم است و هدف تنها آموزش نیست. افرادی که در جاهای دیگر رفته و درس خواندهاند، شکل گرفتهاند؛ یعنی شخصیتشان شکل گرفته، بالاخره کسانی که سه ، چهار، پنج سال به دانشگاهی رفته یا در حوزهای درس خواندهاند، از لحاظ اخلاقی و فرهنگی شکلی گرفتهاند، اگر به اینجا بیایند ما یک مجموعهی مختلط ناهماهنگ را با هم جمع کردهایم که نه ما میتوانیم روی آنها تأثیر بگذاریم و نه آنها میتوانند حرفهای ما را قبول کنند و من فکر میکردم ما کاملاً به آن هدفی که داریم نمیرسیم؛ لذا چه بهتر که ما از بین دیپلمهها افراد متناسب را انتخاب کنیم و آنچه را که میخواهیم از اول آموزش دهیم: چه دروس جدید و چه دروس قدیم. این نظر مورد تأیید واقع شد و بنا شد که رشتههایی که ما انتخاب میکنیم در مراحل اولیه در علوم انسانی باشد, زیرا آن چیزی که با اهداف ما بیشتر انطباق داشت همین رشتههای علوم انسانی مثل علوم ی. اقتصاد, حقوق، مدیریت، فلسفه و کلام و فقه و اصول و تفسیر و امثال اینها بود.
ما میبایست چنین افرادی را تربیت کنیم. ما حتی کسانی که تنها هدفشان اقتصاد بود نمیخواستیم. ما نمیخواستیم تنها کارشناس اقتصاد تربیت کنیم. نظر ما این بود کسی را انتخاب کنیم که از مسائل و علوم روز بهره داشته باشد و مسائل اسلامی را بداند و بتواند با آشنایی با زبان و اقتصاد روز در دانشگاهها تدریس کند یا تبلیغ کند.
در رشتههای دیگر هم همینطور، ما بیشتر جنبههای معارف اسلامی را غلبه میدادیم و لذا دانشکدههای ما همه پیشوند معارف اسلامی دارند: برای مثال دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد، و مقید هم هستیم که این پیشوند را حفظ کنیم. نظر ما از آغازِ تأسیس دانشگاه این بود که معارفاسلامی را مقدم بداریم و این معلومات، چاشنی علوم اسلامی دانشجوهایمان باشد.
لکن در مقام عمل با مشکلاتی برخورد کردیم, اولاً دوره تحصیل ما پنج سال بود که ما پس از گذراندن این دوره به دانشجوهایمان لیسانس بدهیم؛ یعنی حدود ۱۸۰-۱۹۰ واحد درسی که در حدود واحدهای درسی دکترا بود.
خیلی از دانشجویان و اساتید ما میگفتند آقا! شما با این همه واحد تازه میخواهید یک لیسانس بدهید. این ظلم به دانشجویانست. ظلم به خودتان هم هست. دانشجویان دیگر سه سال درس میخوانند لیسانس میگیرند، دو سال هم درس میخوانند فوق لیسانس میشوند, یک سال و نیم، دو سال هم میخوانند، دکترایشان را میگیرند، در حالی که شما الان ۱۹۰ واحد درس میدهید، فقط یک لیسانس به بچهها میدهید؟
با وجود این اشکال, بعد از دو سه سال از تأسیس دانشگاه، جاذبه به تدریج کمتر شد. برای اینکه دانشجو میدید باید پنج سال درس بخواند آن هم به صورت فشرده و شبانهروزی و تنها به مدرک لیسانس دست یابد. بالاخره ما آمدیم دوره تحصیل را بالا بردیم و فوق لیسانس و کارشناسی ارشد پیوستهاش کردیم،.
گفتیم هر کس اینجا بیاید حداقل هفت سال درس بخواند در حدود ۲۵۰ واحد بگذراند. برای مثال رشته حقوق ما ۲۶۵ واحد بود که دکترای حقوق هم اینقدر واحد ندارد، در حقیقت اینها دو رشته درس میخوانند معارف اسلامی و رشتهی تخصصی. و این مرحله را که بگذراند موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد خواهد شد.
ضمناً این نکته را نیز تذکر بدهم ما در سالهای اول بعضی از واحدهای درسی رشتههای دانشگاهی را به طور کامل تدریس نمیکردیم تا بتوانیم در آن پنج سال درسها را تمام کنیم. اشکالی که برای دانشجو پیدا میشد این بود که دانشجو برای ورود به فوق لیسانس از لحاظ علمی کمبود داشت و برای استخدام نیز مدرکش ناقص بود و برای تدریس در دانشگاهها نیز معلوماتش کافی نبود.
اینها مشکلاتی بود که برای دانشجویان و دانش آموختگان ما پیدا میشد, قهراً ما ناچار شدیم که تغییر روش بدهیم و تصمیم بر این شد که واحدهای تخصصی دانشگاهی را کاملاً تدریس کنیم. برای مثال اگر کسی در رشته علوم ی تحصیل میکند، تمام واحدهای درسی را تا فوقلیسانس بخواند, رشتههای اقتصاد، مدیریت و حقوق هم همینطور. و به موازات دروس تخصصی دروس طلبگیاش را نیز فرا گیرد و در نتیجه واحدهای درسی تقریباً به ۲۶۰ واحد درسی رسید و قهراً دانشجوها معمولاً در هفت سال این دوره را میگذرانند. بعضی در هشت سال، مگر افراد فوقالعاده و کوشا که ممکن است در شش سال این دوره را به اتمام برسانند.
دانشگاه بحمدالله تعالی در رشتههای مربوط تا مقطع دکتری برنامه دارد و برای دانشجویانی که علاقهمند به مکالمه زبان عربی باشند کلاسهای مکالمه داریم، برخلاف حوزههای علمیه که معمولاً عربی را از نظر قواعد میآموزند.
بیشتر طلبهها همینطور هستند,، ولی بچههای ما به خصوص بچههای دوره اول که در محافل و مجالس زبانزد بودند و برای مترجمی و راهنمایی میهمانان نظام شرکت میکردند، حتی بعضی بچهها برای تبلیغ به حج میرفتند. عدهای به زبان عربی و زبان انگلیسی، هر دو آشنا بودند و عدهای هم زبان فرانسه خوب میدانستند. این دانشگاه است که به این صورت درآمده، الان ما در قسمت برادران شش دانشکده داریم.
البته هر رشته دارای گرایشهای مختلف است، برای مثال دانشکده الهیات چند شاخه دارد؛ فقه و مبانی حقوق، فلسفه و کلام و قرآن و حدیث، یک رشتهای هم جدیداً تأسیس کردهایم به نام رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات که این رشته فقط در دانشگاه ما آموزش داده میشود، ولی رشتهی ارتباطاتِ تنها، در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه شهید بهشتی وجود دارد که مربوط به رسانهها و رومههاست. دانشجویانی که در رشتهی معارفاسلامی و فرهنگ و ارتباطات به عنوان یک دوره میان رشتهای درس میخوانند تعدادی فارغالتحصیل شده و تعدادی بهزودی فارغالتحصیل خواهند شد. و اینها با معلوماتی که از نظر دینی و از نظر ارتباطات و هم از نظر فرهنگ شناسی دارند میتوانند در رسانهها و مراکز تبلیغی و تربیتی نقش اساسی ایفا کنند. این هم یک رشتهی فوقالعادهای است که تأسیس کردهایم و آقای دکتر حداد عادل (حفظهالله) در ابتدا مدیریت آن را عهدهدار بودند.
یک جمله را هم برای رفع سوء تفاهمات بگویم و آن اینکه ما در ابتدای شروع به کار در بعضی از رشتهها, استاد دارای معلومات دانشگاهی و متدین به جمیع جهات پیدا نمیکردیم، بنابراین ناچار بودیم بعضی اساتید را دعوت کنیم که خودمان هم علاقهای به آنها نداشتیم, به خصوص در مقاطع فوق لیسانس یا دکترا که طبق مقررات باید یک یا چند استاد تمام وقت و سابقهدار تدریس کنند.
برای مثال در مقطع دکترا حتماً باید چهار استاد به اصطلاح دانشگاهی باشند؛ نه استادی که ما در حوزه میگوییم، آن هم استاد به صورت تمام وقت، که حداقل سابقه بیست سی سال درس و بحث و تحقیق داشته باشند و در دانشگاههای ایران به استادی پذیرفته شده باشند. ما در بعضی از رشتهها با کمبود چنین اساتیدی روبهرو بودیم و شاید برخی از اسم دانشگاه نیز حسن استفاده یا سوء استفاده کرده باشند؛ در حالی که از نظر تفکر با ما نزدیک نبودند و در میان مذهبیها خوشنام نبودند. گاهی به ما حمله میشد که چرا اینها را دعوت کردهاید؟میگفتیم چه کار کنیم؟ چارهای نیست. من امیدم این بود که فارغالتحصیلان و دانش آموختگان ما انشاءالله درآینده بیایند دانشگاه را اداره کنند. همچنان که الان دانش آموختگان ما هم تدریس میکنند و مدیریت بعضی از دانشکدهها را به آنها تفویض کردهایم. و تعدادی در خارج در حال تحصیل هستند و دکتریشان را میگذرانند. اینها انشاءالله میآیند و به تدریج، دانشگاه یک مرکز علمی و دینی خالص خواهد شد؛ گرچه بعضیها معتقدند که در دانشگاه، حاکمیّت تفکر واحد منشأ رکود علمی و فکری خواهد شد و این هم بحثی است قابل تأمل که با نظارت و هدایت کامل مدیریت دانشگاه، میتوان تضارب افکار را زمینهای برای شکوفایی استعدادها و انظار اساتید و دانشجویان قرار داد؛ چنان که مرحوم مطهری و پیش از ایشان مرحوم امام چنین پیشنهادی را برای حوزهی علمیه قم میدادند که از اساتید دگراندیش دعوت به عمل آید که آنها مطالب خود را شفاف بگویند و آنگاه حوزه در صدد پاسخ و رفع اشکالات آنها برآید. در اینجا تذکر این نکته ضروری است که دانشگاه امام صادق علیهالسلام با کسب تجربههای جدید به دورههای میانرشتهای در علوم انسانی روی کرده است که میتواند ما را به اهداف اصلی دانشگاه نزدیکتر سازد که از مونتاژ علمی بر تلفیق و تصریب واقعی میان علوم انسانی و اسلامی نائل شویم انشاءالله
تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) از زبان آیت الله مهدوی کنی(ره)
دانشگاه امام صادق(ع) چگونه تاسیس شد؟/ انگیزهای که به ذهن یک فعال اقتصادی رسید
دانشگاه ,تأسیس ,اسلامی ,هیئت ,کنیم ,بودند ,هیئت امنا ,امام صادق ,دانشگاه امام ,مرحوم شهید ,معارف اسلامی ,پیروزی انقلاب اسلامی ,بودند؛ مانند مرحوم ,رژیم پهلوی اجازه